• وبلاگ : آسمون ريسمون
  • يادداشت : وقتي کوچيک بوديمِ 2:)
  • نظرات : 0 خصوصي ، 31 عمومي
  • پارسي يار : 9 علاقه ، 2 نظر
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3      >
     

    بسم الله الرحمن الرحيم

    مسابقه وبلاگنويسي فانوس

     

    شرايط شرکت در مسابقه

    1-هر وبلاگنويس فقط يک پست  اونم بهترين پستي که فکر ميکنيد در وبلاگتون داريد رو با موضوع آزاد، آدرس پست انتخاب کرده وبلاگتون  رو در قسمت نظرات بزاريد.

     

    جهت خواندن کامل شرايط و ساير برنامه ها به ادرس زير مراجعه کنيد

     

     

     

      موضوع نامه اي و درددلي با مقام معظم رهبري،

    در صورت همياري اين مسابقه برگزار خواهد شد. 

    شماره حساب من بانک ملي ايران

    0328502606002


    شماره کارت بانک ملي ايران/ملي کارت/من

    6037991854504630


     

     

    جايزه ادبي فانوس با 6 دوره برگزاري موفق

    وبلاگ جالبي داريد
    موفق باشي
    سلام . وبمستر گرامي سومين سايت کسب درامد ما را اندازي شد . شمارش عالي و نمايش پاپ اپ هاي باز شده و پرداخت منصفانه .به گروه سايتهاي الکسا رنکينگ بپيونديد.ادرس زير :
    www.sitepopup.ir
    + هاله خانووووم 
    سلااااااااااااااااااام
    خو خاک گرف اينجارو خووو واح واح :/
    ممنون از اينکه مطلبم را انتخاب کرديد .
    پاسخ

    سلام خواهش ميکنم:)انجام وظيفه بود.
    سلام عليکم وبلاگتون خيلي خوبه خوش حال ميشيم به ما هم سر بزنين etrezohoor.parsiblog.comالتماس دعا يازهرا
    پاسخ

    سلام:)ممنون

    واي خدا...عالي بود يني:))
    چرا من اينو دير ديدم؟ها؟کي پاسخگوئه؟
    پاسخ

    :)از بس نمياي ديگه!:)دانشجو شدي اونم تهران ديگه محل نميذاري:|خنده هات مستدام باد قاصدکم:*
    خخخخخخخ با حال بود. من تا دلت بخواد از اين خاطرات گنده کاري دوران کودکي ام دارم
    پاسخ

    ممنونم:)بنويسين حتما ميايم ميخونيم:)
    سلام
    خاطراتتون بسي جالب بود:)
    پيشاپيش ايشالا سال خوبي داشته باشيد:)
    راستي!
    تو سايت يه بخش ويژه شما تعبيه كرديم بلكه كليك رنجه بفرماييد و ما رو مفتخر بفرماييد: جا زنبيلي!
    يعني ما يه همچين مخاطب محوري هستيم!
    پاسخ

    سلام:)ممنونم همچنين شما هم سال خوبي داشته باشيد:)چه باکلاس هستن مردم!والا!حالا يه وقتي فرصت شد افتخار ميديم به سايتتون و جازنبيليشو افتتاح ميکنيم:)ممنون از حضورتون
    من به دختري مث توافتخارميکنم
    پاسخ

    ممنون:)منم به ماماني مث تو افتخار ميکنم:)آيکون گل بارون
    سلام دخدرم:)
    خوبي؟چه خبر؟ دخدرم کي بريم لباس عيدبرات بخرم:دي
    پاسخ

    سلام مامان مهربون:)خوبم:)من چون دختر خوبيم همون لباس پارساليم هنوز نوئه لباس نميخام:)الان بهم افتخار کردي نه؟:)

    ســـلام :)

    نه ديگه ماحالا اوووونقدام بي رحم نيستيم ميشه کامنت رو همين پست هم گذاشت :)

    خب کجا بوديم؟ آها ...اونجايي که از عيال اجازش رو گرفتم . خب ميدونيد حرف خدارو يه وقتايي آدم گوش نميده اما حرف عيال رو که نميشه . دل شير که نداريم :)

    با صدور اجازه رفتم يکي از اين چسب هاي قطره اي رازي خريدم ( از اون موارد استثناس که ايرانيش بهتر از خارجيشه ) . بعد هم دوتا چوب کبريت برداشتم و تهشون رو با دندون ريش ريش کردم . نگاه کردم ديدم گوله پلاستيکي ( گوله هايي بود که بچه ها ميذاشتن توي تفنگشونو شليک ميکردن ) رفته و اون ته گوش چسبيده يه قرمزيي ازش پيدا بود .

    ته چوب کبريت رو که ريشريش کرده بودم با چسب قطره اي خيس کردم و کردمش تو گوش بنده زاده . خيلي آروم که به اطراف نخوره . به گوله که رسيد يه بيست ثانيه نيم ديقه اي صبر کردم بعد ولش کردم همونطوري موند . بعد هم اون يکي چوب کبريت رو چسب زدم و چسبوندم به گلوله ديگه که بيرون داشتم و منتظر نتيجه عمليات متحيرالعقول :)

    تصور کنيد که نصف چوب کبريت عينهو آنتن از گوش بنده زاده زده بيرون

    يه دو ذقيقه بعد چوب کبريت بيروني رو امتحان کردم و ديدم سفت چسبيده . وقتش بود . گرفتم و چوب کبريت رو از توي گوش بچه ام دراوردم . عينهم توپي که سرچوب گلف چسبيده از توي گوش دراومد . يه نفس راحتي کشيد .

    حالا بياييد و ببينيد عيال رو . انگار ابن سينا اينجا نشسته :) راه به راه برام چايي بيار . کيکي کنارش بزار . مام که خودمونو گرفته بوديم حسابي . هي تشکر ميکرديم و ميگفتيم اينکارا چيه ؟ بعدشم ميزدم پشت فرزندم که : برو خدارو شکر کن ، خداروشکر کن...

    اما همه اين بروبياها فقط يه روز بود . فردا دوباره شديم همون محمد . ابن سينا رفت و دوباره شد همون آش و همون کاسه .....:) باي

    پاسخ

    :)))سلام:)تشکر از اينکه زود اقدام کردين و منو زياد منتظر نذاشتين:)خيلي جالب بود،کلي خنديدم مخصوصا آخراش با فيگور ابن سينايي که گرفته بودين!يه شباهتايي با باباي من دارين!اخه اونم معمولا وقتي بود و اتفاقي برامون ميفتاد،خودکفا بود و سعي ميکرد به بيمارستان متوسل نشه:)خدا پسر نازتونو واستون نگه داره و هميشه سايه تون بالاسرش باشه:)اين خاطرات را چرا فيد يا پست نميکنين؟جالبه و من مشتاق خوندن اينجور خاطرات ابن سيناييتون هستم:)ممنون از حضورتون و زياد منتظر نذاشتنمون:)
    نمونه اي از کارت پستال هاي زيبا مخصوص سال 1391
    پــــــــــــيشاپيش عـــــيد نوروز مبارک..
    اگـــه جاي عمو نــــوروز بودي چــــي واسم کادو مــــــــياوردي..؟؟
    لـــطفا براي گذاشتن نظــــر (( اينجارو )) کليک کن...
    پاسخ

    پيشاپيش بر شمام مبارک...مگه شما کادو واسمون آوردين که براتون بياريم؟:|

    لکنت زبان داداش رو عوضش آبجي خانم جبران ميکنه :دي

    سلام . قشنگ بود .جالب بود . يه تجربه مشابه براي پسرم دارم که فک کنم بدرد بخوره . يه دونه گوله پلاستيکي کوچيک عين نخود رو کرده بود توي گوشش و بعد هرچي ميکرد در بياره بيشتر ميرفت تو . جمعه هم بود و کلينيک هم تعطيل و بچه هم درد داشت حسابي . به خانم گفتم يه راهي به نظرم ميرسه بکنم؟ گفت اگه فک ميکني مفيده انجام بده ...بقيه اش باشه برا کامنت يعدي که چيکار کردم ...:)

    پاسخ

    سلام:)آبجي بي زبون بيچاره:|...مممنونم:)يعني با نصفه تعريف کردن اين تجربه ما را رسما گذاشتين تو خماري؟تا پست بعدي و يه کامنت بعدي شما ميدونين چقد طول ميکشه؟:(باشه يکي طلبتون:)ممنون از حضورتون
       1   2   3      >