شبکه اجتماعی پارسی زبانانپارسی یار

پيام

+ *برفتم من به يک کانون شعري بديدم موج ميزد ذوق،خيلي نشستم زود در يک جاي خالي شدم يک مستمع در آن حوالي درآنجا خوانده شد اشعار حافظ سپس شد بيت بيتش، نقد نافذ از آن پس منتظر ماندم که حضار بخوانند يک به يک بيتي ز اشعار دمي بگذشت و آوردند بهانه که شعرم نيست جامانده به خانه درآخر بي نصيب ماندم ز ياران که شعري بشنويم ما تازه کاران ولي مهمان شديم يک کيک و سانديس که آن هم موقع برگشت ديدم نيس!*
جالب:))))
ممنون:)
عطر ياس.
حيف کيک و سانديسه :)
چه کانون نا امني بوده! کيک و سانديس چي شد؟! :)
واقعا:)نميشد جيک بزني:)نميدونم والا چي شد از بس درحال خنديدن با دوستمون بوديم نفهميديم چي شد:)
کيک و سانديس چي شد!؟ (آيکون حراست)
خوبه کيک و سانديس بودا..اصن ما هيچي نديديم:(..ثابت کنين که کيک و سانديس دادن
توحيدي
عالي بود عزيزم
ممنون آبجي:)
هادي...
:))
:))) عالي
*زهرا.م
:))
:)ممنون:)..زهرا:)
امروز خوندمش جالب بود استاد
ممنون آقا سيد:)
نور خدا
که آن هم موقع برگشت ديدم نيس!..دي..آفرين
:)ممنون:)
پروانگي
:))))) ايول
.*شقايق*.
خيلي خوب توصيف كردي:))) ايول
وستا
عالي بود آجي :)
مچکرم:)هرچي ديديم و شنيديم باهم، توصيف کردم..کيک و سانديس تو بود؟:)
ممنون آجي خانم کم پيدا:)
.*شقايق*.
آره. فك كنم تو رو ميز جاگذاشتي!؛)
بلاي آسموني😁
رتبه 61
35 برگزیده
1203 دوست
محفلهای عمومی يا خصوصی جهت فعاليت متمرکز روی موضوعی خاص.
گروه های عضو
فهرست کاربرانی که پیام های آن ها توسط دبیران مجله پارسی یار در ماه اخیر منتخب شده است.
برگزیدگان مجله اسفند ماه
vertical_align_top