آسمون ریسمون | ||
امسال عید همه شخصیت های مشهور کودکی،خانه کوکب خانوم که زن مهربان و کدبانویی بود، دعوت بودند، من تصادفی از این موضوع با خبر شدم و فرصت را غنیمت شمردم تا با آن ها دیداری تازه کنم..پرسان ، پرسان به آنجا رفتم و سرزده خودم را مهمان آن خانه کردم...کوکب خانوم با رویی گشاده از من استقبال کرد..وارد اتاق شدم...همگی بودند..دختر کوکب خانوم یعنی کبری خانوم از من پذیرایی کرد..به او گفتم هنوز یک ساعتی مانده به سال تحویل، بنشین کنارم و از بقیه برایم بگو...اول از خودش شروع کرد و گفت:بالاخره تصمیمم را گرفتم و با ریزعلی خواجوی،همان دهقان فداکار ازدواج کردم..خداراشکر زندگی خوبی داریم..به اوتبریک گفتم و برایشان آرزوی خوشبختی کردم...او ادامه داد: چوپان دروغگو از وقتی فهمید چقدر گوشت گران شده، همه گوسفندهایش را فروخت و از این مملکت رفت..شنیدم به چین رفته و همانجا با دختردایی ای کیوسان ازدواج کرده و همانجا سکنی گزیده..او صاحب یک دوقلوی افسانه ای شده و زندگی خوبی دارد..قصد برگشت هم ندارد...ناگهان در اتاق باز شد، حسنک را دیدم که فریادی کشیدو گفت: ننه کوکب، این گاوهای من گرسنه اند..پس علوفه هایی که قرار بود با پیک موتوری بیایند چه شد؟ کوکب خانوم در جواب گفت:در راه است،زنگ زدند گفتند پیک موتوریشان تصادف کرده ، قرار است با ماشین مش ممدلی علوفه ها را بیاورند..بااین حساب طول میکشد..وضعیت این ماشین را که میدانی خودت:)...صدای گاو حسنک از حیاط خانه شنیده شد که میگفت: ما گرسنه ایم..حسنک کجایی؟!...حسنک چاره ای جز صبر نداشت ابری آسمان را پوشاند و باران تندی گرفت...چند قطره آب به روی سرم ریخت..نگاهی به سقف کردم دیدم سقف چکه میکند...کوکب خانوم از من عذرخواهی کرد و به قسمت دیگر اتاق راهنماییم کرد..زیر لب غرولند کنان گفت: این هم از مسکن مهر...یک سال نشده این چندمین خرابی است که به بار آورده...مردی بلندقد، باپاهایی دراز به همراه پسرکی بور و چشم آبی به سمت آن سوراخ سقف رفتند..مرد قدبلند قلاب گرفت و پسرک بالا رفت و انگشتش را در سوراخ سقف کرد تا باران بند بیاید...میتوانستم حدس بزنم این دو چه کسانی هستند..بله بابا لنگ دراز و پترس فداکار:) ناگهان سال با صدای بلند ساعت تحویل شد که من با صورت از روی تخت به روی زمین افتادم و از خواب پریدم پی نوشت 1:حیف شد نتونستم از بابا لنگ دراز خبری از جودی ابوت بگیرم پی نوشت2:آنشرلی هم در میان آن ها نبود و خبری از او هم نگرفتم..هنوز موهایش قرمز رنگ هست یا او هم رنگ کرده؟ پی نوشت 3:مخاطب گرامی یکی از پیامدهای سنگین خوابیدن و خوردن زیاد فست فود و غیره و ذلک این میشود:) پی نوشت4:نداریم
[ سه شنبه 92/1/27 ] [ 11:56 صبح ] [ بلای آسمونی ]
|
||
[ طراحی : پرشین اسکین ] [ Weblog Themes By : Persian skin ] |